سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تیز فهمی و پرخوری گرد هم نیایند . [امام علی علیه السلام]
3  در انتظار سپیده - آخرین جرعه ی این جام تهی را تو بنوش  4


»» منوها
[ RSS ]
[خانه]
[درباره من]
[ارتباط با من]
[پارسی بلاگ]
بازدید امروز: 11
مجموع بازدیدها: 8497
 

»» درباره خودم
در انتظار سپیده - آخرین جرعه ی این جام تهی را تو بنوش
محسن برزگر
اخرین جرعه ی این جام تهی را تو بنوش... من همین یک نفس از جرعه ی جانم باقی است
 

»» پیوندهای روزانه
 

»» لوگوی خودم

 

»» اشتراک در وبلاک
 
 

»» آرشیو نوشته های قبلی
 

»» وضعیت من در یاهو
 


»» جستجو
جستجو:
 

tasepede
در انتظار سپیده (جمعه 85/7/14 :: ساعت 10:15 صبح)
 

 اینم شعر جدید خودم

درانتظار سپیده

 

بی تـو ایــن قصیده هـا مـی میرنـد

بی تــو این نــگاه ها مـی خشـکنـد

بی تـوخورشیدرا تاب تابِیدن نِیست

روزها جـامه شب به خـود می پوشند

بنـگر ایـن بغض گونه های خیس ما

غربت قطره اشک هایی که می گریند

عهـدو پیمانمـان هنـوز یـادم هسـت

مـاه و مهتـاب وشـب چـه می دانند؟

رد پای قشنگت توجـاده ها پیداست

جـاده ها خـاک پـای تـورا می بوسند

پــونه ها دل بـه یـاد تــو بـستـند

غنچـه ها را ببین از فــراق می گویند

قــاصـدکـها هنـــوز بــی تـابـند

بــی خـبر ز یـــاد تــو می خوا ننـد

از تــموم تــرا نـــه ها بــیزارنـد

عـا قبـت هـم بــه غصـه ها می بازند

زندگی بـی تو زنـــدگـانی نیست

بی تو خنـده ها ,ز غصه می سوزند

یاد تـــو جــام می دست من داد

بــی تــو انگار جام ها می شکستند

می فروشان که درمیکده هارابستند

باده نوشان قدح وجـام بـلا می نوشند

طا قـت شـاه پرک ها به سـر آ مـد

در غــمت با نگاه ستاره ها می سازند

نــاله هـا عشق ودل را سرشتند

روی شب یــا خــدا می نوشتند

زخــم شب کهنه بود از جــدایـی

بـر تنش زجـــه هـا می نشاندند

جمعه ها ثانیه ها چشم به راهند بنگر

لحظه ها عطر نفس های تو را می بویند

یـــاد آن روز خــوش کــه می آیی

آســمان و زمــین با تو عهد می بندند

بـا تــــــو , این قصیده ها آزادند

باغ ها , سبـزه ها, عـا شقانه می خوانند

نازنـیـن جسم مــابـه خاک آمیخت

قلب هــا , در انتظـار  , مـی مانند

شب سپــیده زد وانتظار خشـــکید

ای کاش اشکها از  تودل می ربودند

ای فـــلک ایــن قصیده قصور است

گوش کن :واژه هـــاچه می خوانند؟

 

نظر یادتون نره


¤ نویسنده:محسن برزگر